خاطره ای از ساده زیستی حضرت امام (ره) در بیانات مقام معظم رهبری

او براى خودش هیچ چیز نمى‏ خواست. براى تنها پسرش ، که عزیزترین انسانها براى امام، مرحوم حاج احمد آقا بود و ما بارها این را از امام شنیده بودیم که مى‏ فرمود اعزّ اشخاص در نظر من ایشان است . در ده سال آن حکومت و آن زمامدارى و رهبرى بزرگ، یک خانه نخرید. ما مکرّر رفته بودیم و دیده بودیم که عزیزترین کس امام، در آن باغچه‏اى که پشت حسینیه منزل امام بود، داخل دو، سه اتاق زندگى می ‏کرد. آن بزرگوار براى خود، زخارف دنیوى و ذخیره و افزون‏ طلبى نداشت و نخواست؛ بلکه بعکس، هدایاى فراوانى برایش مى‏ آوردند که آن هدایا را در راه خدا مى‏ داد. آنچه را هم که داشت و متعلّق به خود او بود و مربوط به بیت ‏المال نبود، براى بیت ‏المال مصرف مى‏ کرد. همان آدمى که حاضر نبود آن روز با ده پانزده میلیون تومان خانه قابل قبولى براى پسرش بخرد ، ولو از مال شخصى خودش ، صدها میلیون تومان مال شخصى خود را براى نقاط مختلف ؛ براى آبادانى، براى کمک به فقرا، براى رسیدگى به سیل ‏زدگان و جاهاى مختلف دیگر  صرف می کرد. ما اطلاع داشتیم که در مواردى پولهاى شخصى خود امام بود که به اشخاصى داده مى‏ شد، تا بروند آنها را مصرف کنند؛ اینها هدایایى بود که مریدان و علاقه‏ مندان و دوستان براى امام آورده بودند.
آن مردى که چهره باصلابتش دشمنانِ ملت ایران را مى ‏ترساند و به خود مى‏ لرزاند ؛ آن سدّ مستحکم و کوه استوار ، وقتى که مسائل عاطفى و انسانى پیش مى‏ آمد، یک انسان لطیف، یک انسان کامل و یک انسان مهربان بود. من این قضیه را نقل کرده ‏ام که یک وقت در یکى از سفرهاى من، خانمى خودش را به من رساند و گفت از قول من به امام بگویید که پسرم در جنگ اسیر شده بود و اخیراً خبر کشته شدن او را برایم آورده‏ اند. من پسرم کشته شده، اما برایم اهمیت ندارد؛ براى من سلامت شما اهمیت دارد. آن خانم این جمله را در اوج هیجان و احساس به من گفت. من خدمت امام آمدم و داخل رفتم. ایشان سرِ پا ایستاده بود و من همین مطلب را برایش نقل کردم؛ دیدم این کوه استوار و وقار و استقامت، مثل درخت تناورى که ناگهان بر اثر توفانى خم شود، در خود فرورفت. مثل کسى که دلش بشکند؛ روح و جان و جسم او تحت تأثیر این حرف مادر شهید قرار گرفت و چشمانش پُر از اشک شد!

 

 

فرازی از خطبه‌های نماز جمعه ۱۳۷۸/۰۳/۱۴

دیدگاهتان را بنویسید